محمدتقی تقوی فرد؛ امیر محمد خانی؛ ثریا بیرامی
چکیده
صنایع کوچک و متوسط و زودبازده در مسیر تقویت تولید و اشتغال بهویژه برای حفظ و تقویت بنیه اقتصادی کشور در شرایط سخت اقتصادی؛ نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند. مدیریت منابعانسانی سبز (GHRM) یک موضوع مطرح برای صنایع کوچک و متوسط در زمینه اقتصادهای درحال توسعه است. در این زمینه، پژوهش بر روی پیشینههایی تمرکز دارد که از اجرای شیوههای GHRM ...
بیشتر
صنایع کوچک و متوسط و زودبازده در مسیر تقویت تولید و اشتغال بهویژه برای حفظ و تقویت بنیه اقتصادی کشور در شرایط سخت اقتصادی؛ نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند. مدیریت منابعانسانی سبز (GHRM) یک موضوع مطرح برای صنایع کوچک و متوسط در زمینه اقتصادهای درحال توسعه است. در این زمینه، پژوهش بر روی پیشینههایی تمرکز دارد که از اجرای شیوههای GHRM درصنایع کوچک و متوسط حمایت میکند. در این مطالعه، مرور ادبیات گستردهای برای ایجاد پیشینه برای اجرای شیوههای GHRM سازماندهی شد. تکنیک مدلسازی ساختاری تفسیری(ISM) تعاملات بین مولفههای شناساییشده را بررسی میکند. بهعلاوه، آنالیز ماتریس ضربدری (MICMAC) برای تعیین قدرت وابستگی محرکه هریک از مولفهها انجام شد. با بررسی پژوهشهای پیشین، متون مرتبط و نظر خبرگان در نهایت ۱۹ مولفه مؤثر در ارتباط با مدیریت منابع انسانی سبز در ارتباط با صنایع کوچک و متوسط استان تهران شناسایی شد. جامعه آماری این مقاله خبرگان و صنعتگران مسلط به موضوع تحقیق بود که در نهایت جهت شناسایی و تحلیل عوامل، 15نفر از کارشناسان و خبرگان صنعتی همکاری نمودند.
پیام حنفی زاده؛ احمد طاهریان فر؛ مسعود عالمی نیسی؛ محمدتقی تقوی فرد
چکیده
در چرخه حیاتِ فناوری های اطلاعات شرکتی در سازمان، عوامل مختلفی نظیر مهندسی مجدد فرایندها، تغییر در قوانین، الزامات مربوط به بهبود عملکرد، می توانند سبب دوره هایی از تغییر در این فناوری ها شوند. هدف این پژوهش، بررسی نقش دانش کاربران در مواجه با این دوره های تغییر براساس ارزیابی آن ها از وظایف محوله است. برای نیل به این هدف داده هایی ...
بیشتر
در چرخه حیاتِ فناوری های اطلاعات شرکتی در سازمان، عوامل مختلفی نظیر مهندسی مجدد فرایندها، تغییر در قوانین، الزامات مربوط به بهبود عملکرد، می توانند سبب دوره هایی از تغییر در این فناوری ها شوند. هدف این پژوهش، بررسی نقش دانش کاربران در مواجه با این دوره های تغییر براساس ارزیابی آن ها از وظایف محوله است. برای نیل به این هدف داده هایی از 153 نفر از کارکنان بانک دولتی الف و چهار شعبه آن در سطح شهر تهران، به روش نمونه گیری تصادفی ساده با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف توسعه ای-کاربردی و به لحاظ بررسی روابط بین متغیرها،از نوع رابطه ای (همبستگی) است و روابط علی و معلولی، مبتنی بر معادلات ساختاری ارزیابی می شوند. نتایج آزمون فرضیه ها با به کارگیری نرم افزار Smart PLS3، حاکی از آن است که سطوح دانشی "دستور محور"، "روندهای مربوط به ابزار" و "روندهای مربوط به کسب و کار" بر برداشت فرد از سختی وظیفه تاثیرگذار هستند. همچنین تحلیل داده ها نشان می دهد که با بالا رفتن تجربه مرتبط با فناوری، افراد وظیفه/وظایف محوله را کمتر سخت ارزیابی می کنند.
مصطفی نیکنامی؛ عباس عباس پور؛ محمدتقی تقوی فرد؛ پرستو اصغری
چکیده
پیش فرض اصلی مقاله حاضر این است که روشهای سابق برای ارتقاء ابعاد توانمندسازی روانشناختی به طور کامل نمیتواند در شرایط اپیدمی کرونا کارساز باشد. به همین دلیل، هدف این نوشتار رسیدن به الگوی کاربردی و روشمند برای ارتقاء ابعاد توانمندسازی در دوران بحران اپیدمی است. رویکرد پژوهش حاضر آمیخته (کمی و کیفی) و از نوع تشریحی است. تشریحی بودن ...
بیشتر
پیش فرض اصلی مقاله حاضر این است که روشهای سابق برای ارتقاء ابعاد توانمندسازی روانشناختی به طور کامل نمیتواند در شرایط اپیدمی کرونا کارساز باشد. به همین دلیل، هدف این نوشتار رسیدن به الگوی کاربردی و روشمند برای ارتقاء ابعاد توانمندسازی در دوران بحران اپیدمی است. رویکرد پژوهش حاضر آمیخته (کمی و کیفی) و از نوع تشریحی است. تشریحی بودن دلالت بر تقدم روش کمی دارد. در این تحقیق ابتدا با دادههای کمی، دامنه و نقاط برجسته، پژوهش مشخص میشود و سپس براساس روش کیفی پیرامون دامنه تشخیص داده شده و نکات برجسته، اطلاعات دقیقتر به دست میآید. نتایج تحقیق نشان داد روشهای نظارت متقابل و مستمر(در ابعاد شایستگی و موثر بودن)، بهبود فضای غیر رسمی (در بعد مشارکت)، تلفیق وجوه سازمانی و فردی (در بعدهای حق انتخاب و مشارکت)، تحولات و تعاملات در سطوح سازمانی (در بعد موثر بودن) و ارتقاء دانش ارتباط سازمانی (در بعد حس مشارکت) به طور مشخص در شرایط کرونایی به ارتقاء ابعاد توانمندسازی در کارکنان سازمان صمت کمک خواهد کرد.
جهانیار بامداد صوفی؛ محمد تقی تقوی فرد؛ امید ارجمند قهستانی
چکیده
خروج نیروهای دانشی، یکی از مهم ترین کانالهای از دست دادن دانش در سازمانها می باشد. با توجه به اهمیت فوق العاده دانش و حفظ آن بخصوص برای سازمانهای دانش محور، نیاز به اخذ رویکردی برای محاسبه شدت ریسک از دست رفتن دانش ناشی از کانال بازنشستگی و همچنین کانال ترک خدمت داوطلبانه وجود دارد. علاوه بر این ارائه راهکارهایی برای حفظ نیروهای دانشی ...
بیشتر
خروج نیروهای دانشی، یکی از مهم ترین کانالهای از دست دادن دانش در سازمانها می باشد. با توجه به اهمیت فوق العاده دانش و حفظ آن بخصوص برای سازمانهای دانش محور، نیاز به اخذ رویکردی برای محاسبه شدت ریسک از دست رفتن دانش ناشی از کانال بازنشستگی و همچنین کانال ترک خدمت داوطلبانه وجود دارد. علاوه بر این ارائه راهکارهایی برای حفظ نیروهای دانشی نیز می تواند منجر به حفظ دانش سازمانی برای مدت زمان بیشتری گردد. این پژوهش پس از بررسی مدلهای مختلف در رابطه با ریسک از دست رفتن دانش به ارائه چارچوبی برای تحلیل ریسک از دست رفتن دانش پرداخته است. چارچوب ارائه شده پس از مصاحبه با 20 نفر از خبرگان دانشگاهی و سازمانی تایید شده و بر روی 28 نفر از نیروهای دانشی شاغل در یکی از سازمانهای دانش محور دولتی مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر از نظر جمع آوری اطلاعات پیمایشی بوده و از آمار توصیفی و ماتریس ریسک برای تحلیل داده ها بهره گرفته است. نتایج نشان می دهد که چارچوب پیشنهادی می تواند شدت ریسک از دست رفتن دانش ناشی از خروج نیروهای دانشی را ارزیابی نموده و عوامل و راهکارهای مناسبی در رابطه با حفظ نیروهای دانشی ارائه دهد.
محمدتقی تقوی فرد؛ حسین عصاره
دوره 12، شماره 46 ، شهریور 1384، ، صفحه 87-110
چکیده
امروزه همگام با تمرکز بر مغز افزار و و تفوق منابع انسانی به عنوان مهمترین عناصر ایجاد کننده مزیت رقابتی سازمانها، مدیریت در تلاش است با شناخت هر چه بیشتر این منبع، زمینه های رشد و بالندگی آن را فراهم آورده و در محیط رقابتی فرصتهای بیشتری را در اختیار گرفته و منافع افزون تری حاصل نماید. مسلماً نخستین گام در توسعه منابع انسانی شناخت نیازهای ...
بیشتر
امروزه همگام با تمرکز بر مغز افزار و و تفوق منابع انسانی به عنوان مهمترین عناصر ایجاد کننده مزیت رقابتی سازمانها، مدیریت در تلاش است با شناخت هر چه بیشتر این منبع، زمینه های رشد و بالندگی آن را فراهم آورده و در محیط رقابتی فرصتهای بیشتری را در اختیار گرفته و منافع افزون تری حاصل نماید. مسلماً نخستین گام در توسعه منابع انسانی شناخت نیازهای فعلی نیروی انسانی سازمان و ارزیابی میزان رضایت آنها از وجوه مختلف سازمانی و طی آن تدوین استراتژی بهبود دهنده ابعاد مختلف سازمان با اتکاء بر اولویتها و عوامل مؤثر بر رضایت از دیدگاه نیروی انسانی میباشد.
در این مقاله بر اساسی مطالعه و بررسی تئوری های مختلف رضایت و انگیزش، در نگرش های مختلف مدیریت عوامل مؤثر بر رضایت فرد از سازمان شناسایی و با اعمال رویکرد سیستمی طبقه بندی می شوند، طی آن با در نظر گرفتن ویژگی های مطلوب جامعیت و انعطاف پذیری و تامین خصوصیت رفتاری سطح رضایت از عوامل مختلف مؤثر بر آن بنا به نظریه دو عاملی هرزبرگ، مدل عمومی تابع خطی رضایت و ابزار پرسشنامه ای جهت سنجش آن تدوین می گردد. در ادامه نیز پایایی و روایی مدل عمومی و ابراز سنجش مورد بررسی قرار گرفته که براساس نتایج حاصله تایید می گردد. سپس با استفاده از تکنیک ها و مفاهیم آماری و ریاضی، زمینه لازم جهت تجزیه و تحلیلی نتایج و برنامه ریزی بهینه منابع مختلف سازمان به منظور بیشینه سازی میزان رضایت پرسنل سازمانی فراهم آمده است.