رضا َشیخ؛ سعید آیباغی اصفهانی؛ احسان لطفی
چکیده
هدف- ارتقاء دانش در مورد چگونگی اثرپذیری و پیاده سازی فرایند تغییر و رهبری آن در محیط پیچیدهای که سازمانهای دولتی در آن فعالیت دارند. روش- ترکیب سه اداره دولتی در مشهد برای مطالعه موردی انتخاب شد. این ادغام در محیطی انجام شد که با پیشرفت تدریجی فرآیند پیاده سازی بهطور فزاینده پیچیدهتر شد. روش اصلی جمع آوری دادهها، مصاحبه با ...
بیشتر
هدف- ارتقاء دانش در مورد چگونگی اثرپذیری و پیاده سازی فرایند تغییر و رهبری آن در محیط پیچیدهای که سازمانهای دولتی در آن فعالیت دارند. روش- ترکیب سه اداره دولتی در مشهد برای مطالعه موردی انتخاب شد. این ادغام در محیطی انجام شد که با پیشرفت تدریجی فرآیند پیاده سازی بهطور فزاینده پیچیدهتر شد. روش اصلی جمع آوری دادهها، مصاحبه با مدیرانی بود که در حوزه تغییر سازمانی مشارکت داشتند. در کل، 19 مصاحبه انجام شد. مصاحبهها با استفاده از نرم افزار Atlas.ti کدگذاری شدند. یافتهها- تحلیلها نشان میدهد که درجه بالایی از پیچیدگی محیطی سازمانهای دولتی را مجبور به اتخاذ یک رویکرد برنامه ریزی شده، از بالا به پایین نسبت به تغییر میکند، در حالی که اثربخشی چنین رویکردی به تغییر همزمان از سوی یک محیط پیچیده محدود میشود. علاوه بر این فعالیتهای معمول رهبری تغییر برای پیاده سازی تغییر در یک محیط پیچیده کافی نیست. بهمنظور غلبه بر وابستگی محیطی و حفظ روند در فرآیند تغییر، مدیران دولتی باید با محوریت توجه به محیط خارجی در فعالیتهای رهبری درگیر باشند. نوآوری- فرضیهها را میتوان در تحقیقات بعدی آزمون کرد و بهعنوان نقطه شروع، بستری را برای تحقیقات آینده در حوزه مدیریت تغییر در سازمانهای دولتی فراهم میکند. تمرکز بر حین فرایند و عدم اکتفا به بازخوردهای بعد از فرایند و طرحوارههای پیش از فرایند وجه تمایز پژوهش حاضر است.
عبدالمجید مصلح؛ احمد اله یاری بوزنجانی
دوره 24، شماره 77 ، تیر 1394، ، صفحه 51-76
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر بازارگرایی درونی بر تمایل کارکنان به پذیرش تغییرات سازمانی است. نمونه مورد مطالعه در پژوهش حاضر، کارکنانی هستند که در شرکتهای فناور پارک علم و فناوری فارس (پردیس شیراز) مشغول به کار هستند. جهت انجام این پژوهش، پرسشنامهای استاندارد میان تمامی کارکنان شرکتهای مورد مطالعه توزیع گردید و در نهایت ...
بیشتر
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر بازارگرایی درونی بر تمایل کارکنان به پذیرش تغییرات سازمانی است. نمونه مورد مطالعه در پژوهش حاضر، کارکنانی هستند که در شرکتهای فناور پارک علم و فناوری فارس (پردیس شیراز) مشغول به کار هستند. جهت انجام این پژوهش، پرسشنامهای استاندارد میان تمامی کارکنان شرکتهای مورد مطالعه توزیع گردید و در نهایت تعداد 93 عدد پرسشنامه گردآوری شد و مبنای تحلیلها قرار گرفت. به منظور تحلیل فرضیههای ارائه شده در قالب مدل مفهومی پژوهش، از روش مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی (PLS) استفاده گردید. نتایج تحلیلها حاکی از تایید فرضیه اصلی پژوهش و دو فرضیه فرعی مرتبط با آن است. به این صورت که برخورداری از رویکردی بازارگرایانه به محیط درونی سازمان، بر تمایل کارکنان به پذیرش تغییرات سازمانی تاثیر مثبت و معنیداری دارد. علاوه بر این، ابعاد نظام پاداشدهی و توسعه کارکنان به ترتیب تاثیر مثبت و معنیدار بیشتری بر تمایل کارکنان به پذیرش تغییرات سازمانی دارد. در حالی که ارتباطات درون سازمانی، تاثیر معنیداری را نشان نداده است. در پایان نیز بر مبنای نتایج پژوهش، پیشنهاد و توصیههای کاربردی به شرکتها ارایه گردیده است.
غلامرضا توکلی؛ مجید رمضان؛ عباس معیا
دوره 24، شماره 77 ، تیر 1394، ، صفحه 153-169
چکیده
در عصر کنونی ظرفیت تغییر سازمانی یک قابلیت سازمانی مهم و استراتژیک و منبعی برای مزیت رقابتی شناخته شده است متفکران استراتژیک سازمانها باید از فرآیندها و بحرانهای روزانه فراتر رفته و توجه خود را بر توسعه ظرفیت سازمان برای پاسخگویی موثر به عدم اطمینانهای محیطی معطوف دارند. در این پژوهش با جمعآوری اطلاعات پرسشنامهای از 29 سازمان ...
بیشتر
در عصر کنونی ظرفیت تغییر سازمانی یک قابلیت سازمانی مهم و استراتژیک و منبعی برای مزیت رقابتی شناخته شده است متفکران استراتژیک سازمانها باید از فرآیندها و بحرانهای روزانه فراتر رفته و توجه خود را بر توسعه ظرفیت سازمان برای پاسخگویی موثر به عدم اطمینانهای محیطی معطوف دارند. در این پژوهش با جمعآوری اطلاعات پرسشنامهای از 29 سازمان دولتی، سطح تفکر استراتژیک و ظرفیت تغییر در آنها ارزیابی شد و رابطه این دو مفهوم با آزمون همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. الگوی مورد استفاده برای ارزیابی تفکر استراتژیک، مدل پنج عنصر تفکر استراتژیک جین لیدکا و الگوی ارزیابی ظرفیت تغییر سازمانی، مدل هشت بعدی ویلیام جاج میباشد. تحلیلهای آماری نشان داد سازمانهایی که سطح تفکر استراتژیک بالاتری دارند، از ظرفیت تغییر سازمانی بالاتری نیز برخوردارند. همچنین مشخص شد همبستگی مثبت و معنیداری میان هر یک از عناصر پنجگانه تفکر استراتژیک (دید سیستمی، تمرکز بر هدف، فرصتجویی هوشمندانه، تفکر در زمان و فرضیه محوری) و ظرفیت تغییر سازمانی وجود دارد. بعلاوه نتایج پژوهش وجود همبستگی مثبت و معنیدار میان تفکر استراتژیک و هر دو بعد سرمایه انسانی و زیرساختهای اجتماعی ظرفیت تغییر سازمانی را تأیید کرد.