حجت وحدتی؛ مریم مؤمنی
چکیده
کارکنان بهعنوان سرمایه اصلی در جهت تحقق اهداف و رسالت سازمانی میباشند که نبود ارتباطات مناسب و متعاقباً طردشدگی کارکنان و انزوا و سرخوردگی آنان منجر به پیامدهای مخرب و نامطلوب در سازمانهای دولتی میگردد. پژوهش حاضر، اثر رهبری اقتدارمأب بر طردشدگی منابع انسانی با نقش میانجی فرسودگی احساسی را تحلیل و بررسی میکند. پژوهش حاضر ...
بیشتر
کارکنان بهعنوان سرمایه اصلی در جهت تحقق اهداف و رسالت سازمانی میباشند که نبود ارتباطات مناسب و متعاقباً طردشدگی کارکنان و انزوا و سرخوردگی آنان منجر به پیامدهای مخرب و نامطلوب در سازمانهای دولتی میگردد. پژوهش حاضر، اثر رهبری اقتدارمأب بر طردشدگی منابع انسانی با نقش میانجی فرسودگی احساسی را تحلیل و بررسی میکند. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش و ماهیت جزء تحقیقات توصیفی- پیمایشی است. برای سنجش متغیرهای رهبری اقتدارمأب، طردشدگی، فرسودگی احساسی از پرسشنامههای ونگ و همکاران (2019)، جیانگ و همکاران (2011) و سوآلقا (2017) استفاده گردید. روایی و پایایی پرسشنامهها از طریق روایی صوری و آلفای کرونباخ (82/0) تأیید گردید. جامعه آماری شامل سازمانهای دولتی شهرستان خرمآباد میباشند که 121 نفر از کارکنان آنها بهعنوان اعضای نمونه انتخاب شدهاند. دادهها از طریق الگوریتم مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل گردید. تحلیل نتایج در سطح اطمینان 95% بیانگر تأثیر مثبت و معنادار رهبری اقتدارمأب بر طردشدگی و فرسودگی احساسی میباشد. بهعلاوه، تحلیل مسیر غیرمستقیم گویای نقش میانجی فرسودگی احساسی در تأثیر رهبری اقتدارمأب بر طردشدگی است. بهعنوان یک نتیجه کلی، رهبری اقتدارمأب یکی از عوامل زمینهساز فرسودگی احساسی و طردشدگی کارکنان در سازمانهای دولتی قلمداد میشود.