عباس معیا؛ علی اوتارخانی؛ علی رضاییان؛ بهمن حاجی پور
چکیده
نوآوری مدل کسب و کار به عنوان تغییرات جدید، غیرجزئی و طراحی شده در عناصر کلیدی و یا معماری روابط بین این عناصر در مدل کسب و کار یک شرکت تعریف میشود. BMI شکل جدید و کلانی از نوآوری سازمانی است که مستلزم نظریه سازی، عملیاتی نمودن و تست است. در سالهای اخیر پژوهشهای فراوانی در موضوع نوآوری مدل کسب و کار صورت گرفته و با رشدی تصاعدی در علاقه ...
بیشتر
نوآوری مدل کسب و کار به عنوان تغییرات جدید، غیرجزئی و طراحی شده در عناصر کلیدی و یا معماری روابط بین این عناصر در مدل کسب و کار یک شرکت تعریف میشود. BMI شکل جدید و کلانی از نوآوری سازمانی است که مستلزم نظریه سازی، عملیاتی نمودن و تست است. در سالهای اخیر پژوهشهای فراوانی در موضوع نوآوری مدل کسب و کار صورت گرفته و با رشدی تصاعدی در علاقه پژوهشگران و متخصصان اجرایی مواجه بوده است. این مسئله نیاز به پژوهشهای مفهومی و تجربی بیشتر در BMI و انجام برخی پالایشها در این زمینه به منظور دستیابی به فهم بهتر از این پدیده را نیز برجسته میکند. در این مقاله ضمن مرور پژوهشهای قبلی مرتبط با این حوزه در بازه سالهای 1980 الی 2020 در پایگاه اسکوپوس، با استفاده از روش کیفی فراترکیب به شناسایی و دسته بندی محرکهای نوآوری مدل کسب و کار پرداخته شده است. در نهایت 9 محرک (فشار رقابتی، فشار تکنولوژی، تحولات محیط بیرونی، ذی نفعان بیرونی، فرصت توسعه بازار، الگوی فکری مدیریت، چالشهای داخلی، قابلیت های داخلی و تحریک استراتژی داخلی) شناسایی شد که با تبیین نوع اثرگذاری آنها در نوآوری مدل کسب و کار، مدل مفهومی ارائه شده است.
غلامرضا توکلی؛ مجید رمضان؛ عباس معیا
دوره 24، شماره 77 ، تیر 1394، ، صفحه 153-169
چکیده
در عصر کنونی ظرفیت تغییر سازمانی یک قابلیت سازمانی مهم و استراتژیک و منبعی برای مزیت رقابتی شناخته شده است متفکران استراتژیک سازمانها باید از فرآیندها و بحرانهای روزانه فراتر رفته و توجه خود را بر توسعه ظرفیت سازمان برای پاسخگویی موثر به عدم اطمینانهای محیطی معطوف دارند. در این پژوهش با جمعآوری اطلاعات پرسشنامهای از 29 سازمان ...
بیشتر
در عصر کنونی ظرفیت تغییر سازمانی یک قابلیت سازمانی مهم و استراتژیک و منبعی برای مزیت رقابتی شناخته شده است متفکران استراتژیک سازمانها باید از فرآیندها و بحرانهای روزانه فراتر رفته و توجه خود را بر توسعه ظرفیت سازمان برای پاسخگویی موثر به عدم اطمینانهای محیطی معطوف دارند. در این پژوهش با جمعآوری اطلاعات پرسشنامهای از 29 سازمان دولتی، سطح تفکر استراتژیک و ظرفیت تغییر در آنها ارزیابی شد و رابطه این دو مفهوم با آزمون همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. الگوی مورد استفاده برای ارزیابی تفکر استراتژیک، مدل پنج عنصر تفکر استراتژیک جین لیدکا و الگوی ارزیابی ظرفیت تغییر سازمانی، مدل هشت بعدی ویلیام جاج میباشد. تحلیلهای آماری نشان داد سازمانهایی که سطح تفکر استراتژیک بالاتری دارند، از ظرفیت تغییر سازمانی بالاتری نیز برخوردارند. همچنین مشخص شد همبستگی مثبت و معنیداری میان هر یک از عناصر پنجگانه تفکر استراتژیک (دید سیستمی، تمرکز بر هدف، فرصتجویی هوشمندانه، تفکر در زمان و فرضیه محوری) و ظرفیت تغییر سازمانی وجود دارد. بعلاوه نتایج پژوهش وجود همبستگی مثبت و معنیدار میان تفکر استراتژیک و هر دو بعد سرمایه انسانی و زیرساختهای اجتماعی ظرفیت تغییر سازمانی را تأیید کرد.