سید یعقوب حسینی؛ مانی آرمان؛ زهرا محمدی زاده
چکیده
امروزه سازمانها برای نیل به اهداف خود به دنبال استقرار سیستمهایی هستند تا فضای مساعد برای افزایش بهرهوری را تضمین کنند. یکی از راههای افزایش بهرهوری انتخاب کارکنان شایسته است. کانون ارزیابی و توسعه ازجمله روشهایی است که با هدف انتخاب، ارتقا و آموزش افراد، مورد استفاده قرار میگیرد. ارزیابی عملکرد کارکنان نیز جهت بررسی ...
بیشتر
امروزه سازمانها برای نیل به اهداف خود به دنبال استقرار سیستمهایی هستند تا فضای مساعد برای افزایش بهرهوری را تضمین کنند. یکی از راههای افزایش بهرهوری انتخاب کارکنان شایسته است. کانون ارزیابی و توسعه ازجمله روشهایی است که با هدف انتخاب، ارتقا و آموزش افراد، مورد استفاده قرار میگیرد. ارزیابی عملکرد کارکنان نیز جهت بررسی رفتارها و قابلیتهای آنان و رشد و شکوفایی آنها برای رسیدن به اهداف سازمان میباشد. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد دادههای مبتنی بر نتایج کانون ارزیابی (وضعیت شایستگی کارکنان) تا چه حد با نمرههای عملکرد کارکنان ارتباط معناداری را نشان میدهد. به این منظور شرکتکنندگان در کانون ارزیابی یک بار بر اساس دادههای کانون ارزیابی و یک بار بر اساس ارزیابی عملکرد 360 درجه خوشهبندی شدند و سپس همبستگی میان آنها مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش از نقشههای خودسازمانده برای بخشبندی افراد استفاده شده و دادهها توسط نرمافزار Viscovery Profiler نسخه 5 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. بر اساس نتایج آزمون توافقی کای دو ، بخشهای حاصل از خوشهبندی انجامشده با دو روش، ارتباطی را با یکدیگر نشان نمیدهند اما بر اساس آزمون ضریب همبستگی، رابطه میان افراد انتخاب شده در کانون ارزیابی برای توسعه و ارزیابی عملکرد آنها رابطه معنادار و مثبتی است.
سید یعقوب حسینی؛ سیدعباس موسوی؛ ابوالفضل ابراهیمی
دوره 21، شماره 67 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 200-226
چکیده
نقش مدیریت منابع انسانی در دستیابی به مزیت رقابتی، به میزان زیادی در پژوهشهای پیشین مورد بحث قرار گرفته است، اما در باره سازگاری راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار و اثر آن بر عملکرد سازمانی، مطالعات اندکی انجام شده است. به نظر میآید نبود این سازگاری در بخش عمدهای از شرکتها توانسته است بر عملکرد آنها اثر ...
بیشتر
نقش مدیریت منابع انسانی در دستیابی به مزیت رقابتی، به میزان زیادی در پژوهشهای پیشین مورد بحث قرار گرفته است، اما در باره سازگاری راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار و اثر آن بر عملکرد سازمانی، مطالعات اندکی انجام شده است. به نظر میآید نبود این سازگاری در بخش عمدهای از شرکتها توانسته است بر عملکرد آنها اثر کاهندهای داشته باشد. هدف مقاله این است که نحوه اثرگذاری سازگاری راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار را بر عملکرد سازمانی مورد بررسی قرار دهد. پیشفرض مقاله آن است که از طریق ایجاد تناسب بین راهبردهای مدیریت منابع انسانی و راهبردهای کسب و کار، میتوان عملکرد سازمانی را ارتقا داد. مطالعه حاضر از حیث هدف، کاربردی است و از رویکرد کمی استفاده کرده است. از حیث نحوه گردآوری دادهها از نوع پژوهشهای توصیفی و از شاخه مطالعات میدانی (همبستگی و پیمایش) است. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس و مدل پژوهش با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری (روش مقایسه میانگینها) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهند که در شرکتهایی که بین راهبردهای کسب و کار و راهبرد مدیریت منابع انسانی سازگاری وجود دارد، از لحاظ عملکرد نیز تفاوت معناداری با شرکتهایی که این سازگاری را تجربه نمیکنند، وجود دارد. به بیان دیگر فرضیه پژوهش (تفاوت عملکرد شرکتهای با راهبردهای سازگار و ناسازگار) تأیید شده و با توجه به اختلاف میانگین عملکرد شرکتهای با راهبردهای سازگار (486/3) و میانگین نمره عملکرد شرکتهای با راهبردهای ناسازگار (195/3)، میتوان این تفاوت را معنادار است